سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطالب تفریحی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

جملات عاشقانه زیبا و احساسی کوتاه

    نظر

عکس عاشقانه دختر

با توام بی حضور تو

بی منی با حضور من

می بینی تا کجا وفادار ماندم

تا دل نازک پروانه نشکند ؟

وهمه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم

.

.

.

نشسته ام

کجا ؟

کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم

.

.

.

ذهنم فلج می شـــــود

وقتی می خوانمت و تو حتی نمی گویی جـــــــــانم

با تو زیر بارانم

چتر برای چه ؟

خیال که خیس نمی شود

.

.

.

 

پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت

و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم

.

.

.

 

ای صبا گر بگذری از کوی مهرافشان دوست

دوست ما را گو سلامی دل همیشه تنگ اوست

.

.

.

همیشه سخت ترین سیلی رو از کسی می خوری

که روزی بهترین نوازشگرت بود

.

.

.

 

می شنوی ؟

این صدای درد دل های ماه و خورشید است

در کنار هم نیستند اما دل ماه در دل خورشید شب راه دارد

.

.

.

دیگر به سکوت آن روز تاریک نمی اندیشم

بیشتر چشم به آن رودی که در کوه دلت سرازیر است دوخته ام

و می بینم چه زیباست عمق وجود تو

.

.

.

قـر ار بـگـذار …

هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد

چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد

.

.

.

دست نخــورده تریــن احساس هایــم را

برای روز مبادای عشـق تو احتکار کرده ام …

.

.

.

گمم نکن

قول ..

که گوشه ی حافظه ات آرام بنشینم

بگذار بمانم

آرام گوشه حافظه ات فقـــــــــــــــــط …

.

.

.

بالا نمی آید این نفس نیمه

تو مگر هوا بودی

که در نبودنت

آهسته آهسته دارم خفه می شوم

.

.

.

تنها باران است که گاهی در اوج تنهایی من

در آن لحظه که هیچ کس نیست با من از تو می گوید

ولی درد من از این است که دیریست باران نمی بارد

.

.

.

بگــــــــــــذار زمــانـــــه از حـســـادتــــــــ بتـرکَــد

نــــــگشتــــــان  مـــن چـــه بـــِه انگــشتـــان تـــــو می آینـــــد …

.

.

.

جـــــــانم بـــــــــاش تا به لبــــــم برســـی

می خوام هـــــمه ببینند با تـــو جان به لـب شدم

.

.

.

چه سخت است درک اینکه چشمانت هم دروغ می گفتند

من تنها به آنها اعتماد داشتــــــم

.

.

.

چه می دانی از دل تنگم؟

گاهی به خدا التماس می کنم فقط خوابت را ببینم

می فهمی؟ خوابت را…

.

.

.

میان این همه تاریکی بسیار و نفس گیر

تیرک چراغ برقی بلند و بی دریغ

زیر بارانی نرم و ریز چه شاعرانه می چسبد برای تکیه دادن